گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - صفت بانوی قوال

 

این همه چیزها گران نبود

بچه باید که در میان نبود

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴۴ - فصل در اثبات رؤیت الله تعالی

 

در میان زحمت بیان نبود

نکته را راه بر زبان نبود

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۹

 

هر که زی خویشتن گران آید

به بر دیگران گران نبود

وانکه گوید که من سبک‌روحم

زو گرانتر درین جهان نبود

از سبک روح راحت افزاید

[...]

انوری
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۲ - دربیان آنکه شعر اولیاء همه تفسیر است و سرّ قرآن زیرا که ایشان از خود نیست گشته‌اند و به خدا قائم‌اند. حرکت و سکون ایشان از حق است که «قلب‌المؤمن بین اصبعین من اصابع الرّحمن تقلبه کیف یشاء». آلت محض‌اند در دست قدرت حق؛ جنبش آلت را عاقل به آلت اضافت نکند بخلاف شعر شعراء که از فکرت و خیالات خود گفته‌اند و از مبالغه‌های دروغ تراشیده و غرضشان از آن اظهار فضیلت و خودنمایی بوده است همچون آن بت‌پرست که بتی را که خود می‌تراشد معبود خود می‌کند که «اتعبدون ما تنحتون» شعرا شعر اولیا را که از ترک حرص و فنای نفس آمده است همچو شعر خود می‌پندارند؛ نمی‌دانند که در حقیقت فعل و قول ایشان از خالق است، مخلوق را در آن مدخل نیست. زیرا شعر ایشان خودنمایی نیست خدانمایی است مثال این دو شعر چنان باشد که باد چون از طرف گلشن آید بوی گل رساند و چون از گلخن آید بوی ناخوش آورد اگرچه باد یکی است اما به سبب گذرگاه مختلف بویش مختلف شود هر که‌را مشامی باشد فرق هر دو را داند که «المؤمن کیس ممیز» یکی که سیر خاید اگرچه مشک گوید به مشامها بوی سیر رسد و برعکس هرکه مشک خاید و لفظ سیر گوید بوی مشک آید

 

آنچنان قتل را ضمان نبود

سود محض است از آن زیان نبود

سلطان ولد
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۴ - در تناکح و توالد

 

پیش خاتون جز آب و نان نبود

و آنچه اصلست در میان نبود

اوحدی
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل ششم » بخش ۲ - عین الیقین

 

حرف و صوت ای عزیز آن نبود

هیچ جسمم کثیف جان نبود

شیخ محمود شبستری
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

دل عاشق رهین جان نبود

دادن جان بر او گران نبود

حال عاشق بگفت در ناید

سخن عشق را زبان نبود

هرکرا عشق سوخت همچون نار

[...]

سیف فرغانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

ریش و دستار نکته دان نبود

این محک جز به جیب جان نبود

وحشی بافقی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲

 

گر شبی دیده خونفشان نبود

آب در جوی کهکشان نبود

از دل ما نرفت آبله ها

ریگ صحرای غم روان نبود

هر کسی سالک ره دل نیست

[...]

کلیم
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

در تجارت که رایگان نبود

هیچ سودی نه، کش زیان نبود

آذر بیگدلی
 
 
sunny dark_mode