گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - مدح خواجه ابونصر

 

آن دبیری که تا قلم برداشت

همه بر صحن درج سحر نگاشت

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۶

 

تیر شه را به‌ نظم بستودم

شکر کرد و به‌ فخر سر بفراشت

آمد و بوسه داد سینهٔ من

رفت و پیکان به‌ سینه در بگذاشت

من ندانم که این ودیعت را

[...]

امیر معزی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴ - ‌فی وحدانیة الله تعالی‌

 

بی قلم صورت بدیع نگاشت

بی ستون خیمه رفیع افراشت

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۳ - انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون

 

هر چه بر لوح ممکنات نگاشت

خط او نور بد سواد نداشت

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶ - مطایبه

 

هر کرا ریدنی بگیرد سخت

رید بایدش و کارها بگذاشت

زانکه ما تجربت بسی کردیم

تا نریدیم هیچ سود نداشت

تیز دادیم و گندها کردیم

[...]

انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

به خدایی که کلک قدرت او

حلقه ماه و آفتاب نگاشت

وقت ابداع در جهان قدم

صنع را هیچ باقیی نگذاشت

که مرا بی حضور خدمت تو

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در مرثیهٔ خواجه ابوالفارس

 

دیده از شرم بر جهان نگماشت

هم ندیده جهان گذشت و گذاشت

خاقانی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۱ - شکار کردن بهرام و داغ کردن گوران

 

چون نگارنده این رقم بنگاشت

هرکه آن دید جانور پنداشت

نظامی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode