آخر این علم کار بازی نیست

علم دین پارسی و تازی نیست

کار این سلطنت مجازی نیست

باز دان این، که کار بازی نیست

این چنین آلتی مجازی نیست

وین چنین حالتی به بازی نیست

توبه کان تن کند، نمازی نیست

کار بی‌دل مکن، که بازی نیست

سر گفتار ما مجازی نیست

بازکن دیده، کین به بازی نیست

کاروان رفت و کارسازی نیست

غم خورم، غم، که کار بازی نیست

دید کان گیرو ده مجازی نیست

گفت: خشم ملوک بازی نیست

گرچه کاری چو عشقبازی نیست

بگذر از وی که جای بازی نیست

بحقیقت بدان که قصه عشق

پیش صاحبدلان مجازی نیست

چون نواهای دلکش عشاق

[...]

عشق بازیست عشقبازی نیست

عشقبازی به عشوه سازی نیست

عشق دارد حقیقتی دیگر

حالت عاشقان مجازی نیست

ساز ما ناله ایست دل سوزی

[...]

عشقبازی طریق بازی نیست

بجز از سوز و جان گدازی نیست

خرقه کانرا بخون نمی شویند

در ره عاشقی نمازی نیست

هر کرا عاقبت نشد محمود

[...]

کار ارباب ملک بازی نیست

بازی آیین سرفرازی نیست

سر گفتار ما مجازی نیست

باز کن دیده کاین به بازی نیست