×
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - قصیده
سرورانی که مرا تاج سرند
از سر قدر همه تاجورند
به لقا و به لقب عالم را
عز اسلام و ضیاء بصرند
آدمی نفس و ملایک نفساند
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است
لعبتانی که بدین پرده درند
که ازین پرده چنین جلوه گرند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
لیک بازاریگان دیده ورند
صد ازین جنس به یک جو نخرند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۴ - عقد نهم در مقام توبه که پشت بر مخالفات کردن است و روی در موافقات آوردن
از برون سو به تو گریان نگرند
وز درون خرم و خندان گذرند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۷ - عقد دهم در کشف سر ورع که کاسر سورت حرص و طمع است و کاشف ظلمت اهوا و بدع
مردم چشم جهان آن نفرند
که به نفرت سوی دنیا نگرند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
همه هیچند و به هیچی سمرند
بلکه از هیچ بسی هیچترند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۵ - حکایت آن پیر خمیده پشت که در طریق محبت قالب راست بر زمین ننهاد و به سبب کجروی خود از نظر معشوق راست بین افتاد
عشقبازان چو جمالش نگرند
من که باشم که مرا نام برند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۸ - مناجات در تقریب سماع
همه جا پرتو رویت نگرند
پا ز سر کرده به سویت گذرند