گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ناصرالدین طاهر و تهنیت رمضان و تحویل حمل

 

سایه افکند مه روزه و روز تحویل

روز مسعود مبارک مه میمون جلیل

سایه‌ای نه که شود از رخ خورشید خجل

سایه‌ای نه که بود بر در خورشید ذلیل

سایه‌ای کز مدد مد سوادش دادست

[...]

انوری
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۴

 

مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلیل

همه دانند که الجنس الی الجنس یمیل

آن خط سبز و لب لعل کزان سیری نیست

سبزی خوان خلیل است و نمکدان خلیل

مینماید رخت افروخته تر از سر زلف

[...]

کمال خجندی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۹

 

ترک چشمت صنما گرچه علیل است علیل

لیک هر جا نگری خیل قتیل است قتیل

بار هجرت بدل زار گرانست گران

گو بنه کوه که بالله نه ثقیل است ثقیل

آب حیوان که سکندر زپیش رفت و نیافت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۸

 

ابر برکشت من ار گشت زامساک بخیل

رشحه افشانی بحر کف ساقیست کفیل

قطره ای از سر رحمت بزن ای ابر کرم

که در این مزرع خشکیده بسی زرع و نخیل

ندهد شیر به اطفال چمن دایه ابر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

نه مرا دولت دنیا نه مرا اجر جمیل

نه چو نمرود توانا نه شکیبا چو خلیل

با رقیبان کف ساقی به می ناب کریم

با غریبان لب جیحون به دمی آب بخیل

بنه و بار به شبگیر درافگنده به راه

[...]

غالب دهلوی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در تهنیت عید قربان

 

عید اضحی شد و از دولت این جشن جلیل

حا ج را کوی خلیل است و مرا روی خلیل

کوی جائیست زگل جنانیست زدل

آن پر از خان خلیل آن دگر از جان جلیل

گرد زمزم زده صف حاج و خلیلی است مرا

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴ - وله

 

نکند گوهر او جز بعطا هرگز میل

نی بود گوهر او اصل و عطایش بطفیل

طبع او چون یمنی کش بود از جود سهیل

زایر از حضرت او جسته همی لعل بکیل

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا

 

ایکه گر پشه لنگی شودت داخل خیل

بجز ازکله نمرود نپیماید کیل

وان شبانیکه بگله خدمت گشت طفیل

تخت فرعون بزیر افکند اندر ره سیل

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۲ - ورود سر مبارک آنحضرت بر دیر راهب

 

گفت دانم که غریبی تو و مظلوم و قتیل

لیک ماه فلک کیستی ای شاه جلیل

گفت از نسل محمد گل بستان خلیل

پدرم حیدر وعم جعفر و عباس و عقیل

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode