گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۹

 

دل گم کرده‌ی خود را ز کجا می‌جویم

روز و شب در طلبش گرد جهان می‌پویم

مگر از آهِ دلِ سوخته یابم اثری

هر کجا می‌رسم از خاک هوا می‌بویم

تا مگر زو خبری یابم و بویی شنوم

[...]

حکیم نزاری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۷

 

پیش چوگان جفایت صنما چون گویم

قصّه ی درد خود و جور تو را چون گویم

چون طبیب از من بیچاره ملولست مدام

چاره درد دل خسته چرا می جویم

خبرت نیست نگارا ز غم هجرانت

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰

 

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم

که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم

در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند

آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم

من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست

[...]

حافظ
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸۸

 

روزگاری است ز دل نقش خودی می‌شویم

راه چون سایه به پای دگران می‌پویم

چون قلم گوش بر آواز دل خوش‌سخنم

هرچه آید به زبانم نه ز خود می‌گویم

با دل خون شده‌ام در ته یک پیرهن است

[...]

صائب تبریزی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴

 

گه ره دیر و گهی راه حرم می‌پویم

مقصدم دیر و حرم نیست تو را می‌جویم

هاتف اصفهانی
 
 
sunny dark_mode