گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود

مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود

ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور

در سرایی که درو تابش روی تو بود

در ترازوی قیامت ز پی سختن نور

[...]

سنایی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰

 

دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود

تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود

دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون می‌گشت

باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود

هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی می‌داد

[...]

حافظ
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳ - تتبع خواجه

 

میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود

بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود

در خم طاق فلک هیأت قوسی هلال

از پی زیب کمانخانه ابروی تو بود

مردم از رشک و دگر زنده شدستم از شوق

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۴

 

آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود

گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود

گلخنم بود به از باغ، که در چشم مرا

آتش و دود در آن، روی تو و موی تو بود

هر کجا زمزمه ی مرغ سحرخیزی خاست

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۹

 

تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود

شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود

شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید

آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود

چشم بر سرمه نمی کرد سیه، مژگانت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶۰

 

یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود

شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود

نور چون چشم ز پیشانی من می بارید

تا مرا قبله طاعت خم ابروی تو بود

از گهر بود اگر رشته من آبی داشت

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

طاق میخانهٔ مستان خم ابروی تو بود

صاف پیمانهٔ عرفان، رخ نیکوی تو بود

خسرویها به هوایت دل مسکینم کرد

گنج بادآور من خاک سر کوی تو بود

صبح دیوانه ی آن چاک گریبان می گشت

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی تو بود

در غم روی تو آشفته تر از موی تو بود

دل به هر تار سر زلف تو می زد چنگی

چه کند شاهد عادل به میان روی تو بود

آن که آتش به جهان در زد و عالم را سوخت

[...]

سعیدا
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود

چشم سوی فلک و روی سخن سوی تو بود

آنچه شب شمع گمان کردی و رفتی به عتاب

نفسم پرده گشای اثر خوی تو بود

چرخ کج باخت به من در خم دام تو فگند

[...]

غالب دهلوی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷

 

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

آه از این راه که باریک تر از موی تو بود

رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت

که ره قافلهٔ دیر و حرم سوی تو بود

گر نهادیم قدم بر سر شاهان شاید

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز جهان نرگس جادوی تو بود

منِ سرگشته هم از اهل سلامت بودم

دام راهم شکنِ طرّهٔ گیسویِ تو بود

رضاقلی خان هدایت
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۵۸

 

گر مرا راه گدائی بسر کوی تو بود

تا ابد دست من و حلقۀ گیسوی تو بود

سر دروئی مکن ایدوست که از فتنۀ عشق

پشت گرمی من ار بود بپهلوی تو بود

نیر تبریزی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

دل طلبکار وصال ار ز تو در کوی تو بود

غافل از حال خود و بیخبر از خوی تو بود

دل عجب نیست که سر گشته بچوگان تو گشت

داشت یاد اینکه بمیدان ازل گوی تو بود

عشق بست ارکه دو عالم همه راگردون و دست

[...]

صفی علیشاه
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

سالها بود دلم آینه روی تو بود

خانه آئینه دل از خم ابروی تو بود

چه ندا بود که دوش آمد و دل رفت ز دست

بود عمری که دل من بهیاهوی تو بود

عشق هر سمت که آورد گذر سمت تو یافت

[...]

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode