گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۴

 

نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟

سخن قند، مگو با لب شکر شکنش

گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف

هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش

ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

آنک جز نام نیابند نشان از دهنش

بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش

راستی را که شنیدست بدینسان سروی

که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش

هر که در چین سر زلف بتان آویزد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش

که جز او کیست که برخورد ز سیمین بدنش

می لعل ارچه لطفیست در آن جام عقیق

آن ندارد ز لطافت که در آن جامه تنش

گر در آئینه در آن صورت زیبا نگرد

[...]

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۸

 

دال زلف و الف قامت و بیم دهنش

هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش

نتوانست نبا را ز میانش پوشید

آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش

با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱

 

یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش

می‌سپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش

گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور

دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش

گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا

[...]

حافظ
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۴

 

ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش

دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش

چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا

هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش

دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا

[...]

اهلی شیرازی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش

آفت صرصر بیگانه ببر از چمنش

خاتم لعل سلیمانی او باز آورد

پیش از آن دم که برد آب و صفا اهرمنش

عشق شوریدگیم می طلبد می ترسم

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۹

 

خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟

یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش

این چه لطف است که برخود چونظر اندازد

یوسفستان شود ازپرتو عارض بدنش

آتشین لعل لب یار فروغی دارد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۰

 

دلپذیرست چنان پسته شکرشکنش

که رسد پیشتر از گوش به دلها سخنش

خط شبرنگ دمیده است ز لعل لب او؟

یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش

مرکز دایره عشرت جاوید شود

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۷۹

 

موجه ای کو که ز دریا نبود ما و منش؟

یا حبابی که نه از بحر بود پیرهنش

خبر یوسف گم گشته ما بی خبری است

وقت آن خوش که نباشد خبر از خویشتنش

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶

 

شب در آغوش نظر بود سراپای تنش

پیرهن بافتم از تار نگه بر بدنش

کربلایی ست لب خشک صدف را غربت

گوشمال عجبی داد جلای وطنش

می کند باد صبا اطلس گل پای انداز

[...]

طغرای مشهدی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۳

 

دل که عمریست در افتاده بچاه ذقنش

نیست در دست جز آن طره مشکین رسنش

لاله دل همچو گل از شوق شکفتن گیرد

غنچه سان باز شود چون ز تبسم دهنش

گلستان رخ آن شوخ که رشک ارمست

[...]

نورعلیشاه
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام

 

بود سرگرم سرشاه که شد سرد تنش

جان زانبوهی غم کرد فرار از بدنش

نعره آل علی شد چو بلند از حزنش

رفت اشارت زیزند از پی غسل وکفنش

جیحون یزدی
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۶ - در مدح حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السلام

 

آن قوی پنجه که آزردن دل ها است فَنَش

الفتی هست نهان با دل غمگین مَنش

جان رسیده به لب از دوری جان بخش لبش

دل به تنگ آمده از حسرت نوشین دهنش

آن که می گفت بود حاصل ایام دمی

[...]

محیط قمی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

هرکه نبود گل نورسته به گلشن چو منش

واله و مست کند نغمه مرغ چمنش

یار مانند بهار آمد و می باید داد

باغبان را خبر از سنبل و سرو سمنش

چه توقع کند از بوسه لعلش گل سرخ

[...]

افسر کرمانی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۵۰ - و له فی المرثیه

 

نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش

که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش

تابکی دوست گذاری چقدر خصم نواز

بلکه نالم ز تقاضای سپهر و فتنش

هر زمان پیک غمی می‌رسد از کرببلا

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode