گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰

 

خنده تنها نه همین برگل و سوسن تیغ است

صبح را هم نفس ازسینه‌کشیدن تیغ است

غنچه‌ای نیست‌که زخمی زتبسم نخورد

باخبر باش که انداز شکفتن تیغ است

در شب عیش دلیرانه مکش سر چون شمع

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱

 

نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است

شمع افروخته را جنبش دامن تیغ است

شیشه‌ را سرکشی‌ خویش نشانده ست به خون

گردن بی‌ادبان را رگ گردن تیغ است

منت سایهٔ اقبال ز آتش کم نیست

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode