خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۷
ورطهی پر خطر عشق ترا ساحل نیست
راه پر آفت سودای تو را منزل نیست
گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق
خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست
نشود فرقت صوری سبب منع وصال
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰
درد عشق تو که جز جان منش، منزل نیست
در دل میزند و جز تو، کسی در دل نیست
این محال است که رویت به همه آیینه روی
ننمایید مگر آنجا محل قابل نیست
این چه راهی است که در هر قدمش چاهی است؟
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۶
کعبه و بتکده سنگ ره اهل دل نیست
رشته راه طلب را گره منزل نیست
گل فتاده است به چشم تو ز غفلت، ورنه
غنچه ای نیست درین باغ که صاحبدل نیست
نقد آسایش دل در گره سوختن است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۷
شادی هر که زیادست ز غم، کامل نیست
هر که را خرج ز دخل است فزون، عاقل نیست
دل گردون متأثر نشد از گریه ما
گنه تخم چه باشد چو زمین قابل نیست؟
عاشق آن است که سر بر قدم دار نهد
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶
روزگاری است که هیچم خبری از دل نیست
به کسی کار دل اینگونه چو من مشکل نیست
باشد از حال من آنغرقه به دریا آگه
که امیدی دگر اندر دلش از ساحل نیست
گفتم ای دوست کیم وصل میسر گردد
[...]