گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

خنده گریند همی لاف زنان بر در تو

گریه خندند همی سوختگان در بر تو

دل آن روح گسسته که ندارد دل تو

سر آن حور بریده که ندارد سر تو

گاه دشنام زدن طاقچهٔ گوش مرا

[...]

سنایی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۱

 

عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو

من ازین معنی کردم دل و جان در سر تو

همچو بازان نخورم گوشت ز دست شاهان

استخوان می طلبم همچو سگان از در تو

ای علم کرده ز خورشید سپاه حسنت

[...]

سیف فرغانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۱

 

قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو

بیوفایی و وفا قدر ندارد بر تو

گر ز ما جان طلبی از تو نداریم دریغ

جان و سر هر دو فشانیم بخاک در تو

درد می گرچه بزهر غم ما تریاک است

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۸

 

نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو

که به دل بردن ما بست کمر شکر تو

دل دو نیم است ز لعل لب جان پرور تو

بازمانده است دهان صدف از گوهر تو

می چکد بس که می از لعل می آلود ترا

[...]

صائب تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۴ - اکبر گل پیرهن

 

تیغ بیداد که بشکافته از هم سر تو

سرخ از خون سرت کرده رخ انور تو

پاره پاره که نموده است ز کین، پیکر تو

داغ مرگت که نهاده به دل مادر تو

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۵۴ - خیز کاین جای تو نیست

 

شمیر نیلی کند که از ظلم رخ دختر تو

کودک مضطر تو

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode