گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - این مرثیه را از زبان قرة العین امیر رشید فرزند خود گوید

 

دلنواز من بیمار شمائید همه

بهر بیمار نوازی به من آئید همه

من چو موئی و ز من تا به اجل یک سر موی

به سر موی ز من دور چرائید همه

من کجایم؟ خبرم نیست که مست خطرم

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - مطلع دوم

 

سر تابوت مرا باز گشائید همه

خود ببینید و به دشمن بنمائید همه

بر سر سبزهٔ باغ رخ من کبک مثال

زار نالید که کبکان سرائید همه

پس بگوئید ز من با پدر و مادر من

[...]

خاقانی
 
 
sunny dark_mode