گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۵

 

گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم

ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم

یوسفانند که درمان دل پردردند

که ز مستی بندانند که ما درمانیم

ور بدانند حق و قیمت خود درشکنند

[...]

مولانا
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۴

 

خلق در ملک خدای از همه جنسی باشد

حاکمان خرده نگیرند که ما رندانیم

گر کسی را عملی هست و امیدی دارد

ما گداییم درین ملک نه بازرگانیم

سعدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸

 

ما گدای در جانان نه برای نانیم

دل بدادیم وبجان در طلب جانانیم

پای ما بیخ فرو برده بخاک در دوست

چون درخت ازچه بهر باد سری جنبانیم

روز وشب در طلب دایره جمعیت

[...]

سیف فرغانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۹

 

ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم

دل به بیهوده بدگوی چرا رنجانیم

محرمی کو که به صاحب غرض از ما گوید

که دگر در حق ما هرچه تو گونی آنیم

زاهد آن به که گذارد به سر خود ما را

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶

 

ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم

خال مشکین ترا دانه دل‌ها دانیم

در وفاداری و دلدادگی و جانبازی

آنچه گویند در این باره دو صد چندانیم

از جدایی همه دم هست شکایت ما را

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۹

 

ما ندانیم که کشتی غمت را رانیم

نام تو ورد زبانست و ز جانت خوانیم

گرچه ملّاح جهانیم به دریای غمت

چون وزد باد جفای تو به جان درمانیم

سرو سامان نبود مردم سودازده را

[...]

جهان ملک خاتون
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم

لیک در غور حقیقت همه ما میرانیم

هست امیدی که بناگاه بمقصود رسیم

که درین راه نرنجیم و نمی رنجانیم

گرچه راه خطرست این و توکل کردیم

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷

 

لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستانیم

گرچه مستیم ولی فن ترا می دانیم

چند گویی: ز کجا و چه نامی؟ برگو

بسر خواجه که ما نادره دورانیم

بی تو ماندیم، بتلخی همه ایام گذشت

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸

 

ما و این عشق دل افروز، که جان در جانیم

با خود از عشق چه گوییم؟ که عین آنیم

هر بلائی که فرستی بمن، آن عین عطاست

ما بلاهای ترا عین عطا می دانیم

بوالحسن، این چه سؤالیست که : معشوق تو کیست؟

[...]

قاسم انوار
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۰

 

ما که در بادیه عشق تو سرگردانیم

کعبه کوی ترا قبله دلها دانیم

چشم ما گر همه با ناوک محنت دوزند

دیده بر دوختن از دیده تو نتوانیم

کوی تو کعبه و دیدار تو عید اکبر

[...]

حسین خوارزمی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴

 

ما به گلزار عذارت همه در بستانیم

از خیال می لعلت همه سر مستانیم

نیم جانیست که در پای تو انداخته ایم

نیست لایق چه توان کرد تهیدستانیم

چهره بنما که چو صبحم نفسی بیش نماند

[...]

ابن حسام خوسفی
 
 
sunny dark_mode