گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴

 

بیم آن است که در صومعه دیوانه شوم

به از آن نیست که هم با در میخانه شوم

من اگر دیر و گر زود بود آخر کار

با سر خم روم و در سر پیمانه شوم

وقت کاشانه اصلی است مرا، می‌خواهم

[...]

سلمان ساوجی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴

 

من سگ یارم و آن نیست که بیگانه شوم

لیک می ترسم از آن روز که دیوانه شوم

ای فلک، شمع شب افروز مرا سوی من آر

تا بگرد سر او گردم و پروانه شوم

من همان روز که افسون تو دیدم گفتم

[...]

هلالی جغتایی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

هوسی کرده‌ام امروز که دیوانه شوم

دست دل گیرم و از خانه به ویرانه شوم

زاهد از مجلس ما گر نرود گو نرود

خانه بگذارم و از خانه به میخانه شوم

سست شد پایه و هم رخنه در افتاد به سقف

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

گفتم از میکده یک چند سوی خانه شوم

مستی از سر نهم و عاقل و فرزانه شوم

حلقه زد بر در دل سلسلهٔ طرهٔ دوست

چه کنم قسمتم اینست که دیوانه شوم

خمی از باده به کاشانه نهان ساخته‌ام

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
sunny dark_mode