گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵

 

وه که از دوختن، این چاک گریبان رفته است

این شکافی است که تا دامن ایمان رفته است

به حوالی تن از شرم نیاید فردا

جان آن کس که ز هجران تو آسان رفته است

لذتی یافته کام دلم از ناوک او

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۷

 

غنچه را چاک به دامن ز گریبان رفته است

تا که دیگر به تماشای گلستان رفته است؟

از لب یار به پیغام بسازید که خضر

بارها تشنه ازین چشمه حیوان رفته است

بوی خون می رسد از تربت مجنون به مشام

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode