سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹
آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد
غم هجران به سویتتر از این قسمت کن
کاین همه درد به جان من تنها نرسد
سروبالای منا گر به چمن برگذری
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶
بوی مهرت به مشام من شیدا نرسد
گنج وصل تو به هر بی سر و بی پا نرسد
حاکمی گر بکشی بنده و گر بنوازی
منع در مصلحت شاه گدا را نرسد
راستی سرو سهی گرچه به قد می نازد
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۲ - و من نوادر طبعه
مله را آستر خسقی و والا نرسد
همه کس را بجهان منصب والا نرسد
کس نپوشید ببالای قبا پیراهن
انکه را زیر بود جای ببالا نرسد
جامه صوف کتان گرچه بریسد باریک
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷
هیچ شب تیر غمت بر دل شیدا نرسد
که فغانم به مه آهم به ثریا نرسد
آن که وصل تو ز امروز به فردا انداخت
دارم امید کز امروز به فردا نرسد
سنگ بر سینه زنان می رود و ناله کنان
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸
ناخلف را بکسی فخر ز آبا نرسد
نسب گوهر بی آب بدریا نرسد
رشته طول امل عارف روشندل را
راست چون رشته شمعست بفردا نرسد
بخت چون سدره کام شود عاشق را
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵
گر ز دنیا بکشی پای، چنان دور بکش
که اگر سعی کنی، دست به دنیا نرسد
من کجا، دسترس قیمت وصل تو کجا
ترسم از مفلسی ام کار به سودا نرسد
خنده گر بر در و دیوار جهان ریخته است
[...]