×
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شاکر نعمت و پرورده احسان بودم
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم
خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۰
مدتی بود که دور از در جانان بودم
دور از آن روح ران صورت بیجان بودم
صرف شد عمر درازم همه در ظلمت هجر
خضر وش در طلب چشمه حیوان بودم
زلفش ار سلسله برپای دلم ننهادی
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام
گفت ای کز غم هجر تو بزندان بودم
همه گر مرحله پیمای بیابان بودم
«آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم »
«تا برفتی زبرم صورت بیجان بودم»