گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

ساقیا باز خرابیم بده جامی چند

پخته‌ای چند فرو ریز به ما خامی چند

صوفی و گوشهٔ محراب و نکونامی و زرق

ما و میخانه و دردی کش و بدنامی چند

باده پیش آر که بر طرف چمن خوش باشد

[...]

عبید زاکانی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲

 

حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟

ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند

چون مِی از خُم به سبو رفت و گُل افکند نقاب

[...]

حافظ
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۹

 

به علی رغم عدو باز زدم جامی چند

توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند

منم و رندی و خاصان سراپردهٔ عشق

فارغ از سرزنش عام کالانعامی چند

فرصت از دست مده زلف نگاری به کف آر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

منم امروز حریف قدح آشامی چند

چهره رنگین چو گل از باده گل اندامی چند

بهر ساقیگری و مطربی و قوالی

کرده آرام دل خویش دلارامی چند

وادی قدس بود کوی مغان باد سرم

[...]

جامی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

نیم بسمل شدم از غمزه خودکامی چند

در دل آرام ندارم ز دلارامی چند

عقل، بسیار به هشیاری خود مغرور است

ساقیا خیز و بده ازپی هم جامی چند

با همه بی‌گنهی خوشدلم از بسمل خویش

[...]

میلی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

کو ره آن که نهم سوی شما گامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

گمرهان فضلا ترک جماعت کردند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

کو ره آن که نهم سوی شما گامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

گمرهان فضلا ترک جماعت کردند

[...]

فیض کاشانی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰

 

با حریفان چو نشینی و زنی جامی چند

یاد کن یاد ز ناکامی ناکامی چند

بی تو احوال مرا در دل شب‌ها داند

هر که بی هم چو تویی صبح کند شامی چند

باده با مدعیان می‌کشی و می‌ریزی

[...]

هاتف اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

عمر بگذشت و نماندست جز ایامی چند

به که با یاد کسی صبح شود شامی چند

به حقیقت نبود در همه عالم جز عشق

زهد و رندی و غم و شادی از او نامی چند

زحمت بادیه حاجت نبود در ره دوست

[...]

نشاط اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۷ - هاشمی کرمانی قُدِّسَ سِرّه

 

وه که پیمانهٔ ما پر شد و در پای خمی

نکشیدیم ز دست صنمی جامی چند

هاشمی قطع تمنا مکن از صبحِ وصال

گر به نومیدیِ هجران گذرد شامی چند

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف توام گامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کِش خویش

که مگو حالِ دل سوخته با خامی چند

زاهد از حلقهٔ رندان به سلامت بگذر

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۳ - محجوب ترشیزی

 

هر طرف می‌نگرم سوخته‌ای ز آتش عشق

سر فرو برده به جیب از ستم خامی چند

ناصح افسانه مخوان ننگ چه و نام کدام

روی عجز من و خاک ره بدنامی چند

در پی کام دلند اهل جهان جمله و من

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

عمر بگذشت و نمانده است جز ایامی چند

به که با یاد کسی صبح شود شامی چند

به حقیقت نبود در همه عالم جز عشق

زهد ورندی و غم و شادی ازو نامی چند

زحمت بادیه حاجت نبود در رهِ دوست

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

عمر بگذشت و نمانده است جز ایامی چند

به که با یاد کسی صبح شود شامی چند

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

هر که زین دور میسر شودش کامی چند

بایدش خورد هم از خون جگرجامی چند

بلبلی در چمن آسوده دمی چند بخواند

کش فراسوده نشد بال و پر از دامی چند

که صباحی دو گذشتش به تمنای نشاط

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

باده از خم به قدح ریز که با جامی چند

غالب آن است که حاصل نکنی کامی چند

چیست تا حاصلت از صحبت صوفی و فقیه

بر کن ای خواجه دل ازپخته خور خامی چند

هیچ کس ننگ ز رسواییت ای عشق نداشت

[...]

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

ساقیا کن کرم از باده به من جامی چند

تا به مستی گذردعمر من ایامی چند

ناصحان منع کنندم که مده دل به کسی

چه بگویم من دلسوخته با خامی چند

به سؤالم لب شیرین به تبسم بگشای

[...]

بلند اقبال
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۴۳ - مختوم به مدح حضرت ساقی کوثر حیدر صفدر علیه السلام

 

ساقیا زان می دیرینه بده جامی چند

که زیک جرعه ی آن پخته شود خامی چند

گوش دل باز کن ای عاشق مشتاق که باز

دارم از جانب جانان به تو پیغامی چند

همّتی کُن که به جانان رسی ای جان عزیز

[...]

محیط قمی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

آنچه در مدرسه آموختم ایامی چند

دوش در میکده دادم عوض جامی چند

بوالهوس خویشتن از حلقه عشاق تو خواند

ننگ را بین، که در آمیخته با نامی چند

زلف هندوت به دل های مسلمان آویخت

[...]

افسر کرمانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

شیخنا خیزو برون آی ز خود گامی چند

جستجوئی کن و ازهم بگسل دامی چند

دفتر معرفت شیخ سراسر خواندم

نامه ای بود سیه روی و پر از نامی چند

چند گوئی سخن از دیر و حرم، شیخ و کشیش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode