×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰
سرو بر خاک ره از رشک قد یار نشست
جلوه قامت او دید ز رفتار نشست
خاک در دیده آن رهرو بی صبر و ثبات
کز ره کعبه بآزردگی خار نشست
تا چو صورت تهی از جان نشود قالب ما
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷
گفتمش تیر تو خواهد به دل زار نشست
به فراست سخنی گفتم و بر کار نشست
صحبتی داشت که آمیخت بهم آتش و آب
دی که در بزم میان من و اغیار نشست
غیر کم حوصله را بار دل از پای نشاند
[...]