اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱
هر که در حلقهٔ زلف تو گرفتار بماند
همچو من سوخته و خسته دل و زار بماند
دل من، کو گرو مهر ببرد از همه کس
از دغا باختن چشم تو عیار بماند
عمر من در سرکار تو رود، میدانم
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷ - تتبع خواجه
هر که در کوی مغان رفت گرفتار بماند
پای در لای میش بر در خمار بماند
دل بشد تا خبر از جانب دلدار آرد
بیخبر گفت که زود آیم و بسیار بماند
آمدند اهل تماشا ز سوی مغبچگان
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مرثیه حضرت مخدوم نورا [نورالدین عبدالرحمن جامی]
تو برفتی و دل خلق جهان زار بماند
تا قیامت به فراق تو گرفتار بماند
زاتشین آه دل سوختگان تا به ابد
دودها در خم این گنبد دوار بماند
اهل توحید که بی مرشد کامل گشتند
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷
طرف گلزار گذشتی ز تو گل زار بماند
خار حسرت ز رخت در دل گلزار بماند
آنکه ره جانب او رفت دگر باز نگشت
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
زاهد بیخبر از سرزنشم دست نداشت
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶
جان آزاد گرفتار تن زار بماند
همچو گنجی که نهان در ته دیوار بماند
از پریشان نظری گشته پریشان دلها
دیده آن است که در حسرت دیدار بماند
روز را مهر به شب گر برساند عجب است
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
هرکه شد ز اهل نظر محو رخ یار بماند
ورنه چون زاهد بیچاره به گفتار بماند
امتحان را بت دیرین چو به رخ برقع بست
آشنا آمد و بیگانه به انکار بماند
عارف آن است که بی پرده رخ یار بدید
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
هرکه شد ز اهل نظر محو رخ یار بماند
ورنه چون زاهد بیچاره به گفتار بماند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف
هرکه شد ز اهل نظر محو رخ یار بماند
ورنه چون زاهد بیچاره به گفتار بماند
صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
رفت دلدار و غمش در دل غمخوار بماند
و ز قفایش نگران دیده خونبار بماند
بشفاخانه لعل تو رسید ار چه و لیک
دل ز چشمت اثری داشت که بیمار بماند
آن امیدی که بخوابت نگرد دیده نداشت
[...]