حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳
در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار
کان تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
عشرت خسرو و شیرین سحرم یاد آید
کوه غم بر دلم از محنت فرهاد آمد
بانگ زنجیر نهادند لقب بی خبران
آهن از ناله مجنون چو به فریاد آمد
گر نه شمشاد گل اندام من از باغ گذشت
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰ - تتبع خواجه
دوشم از سوز فنا با قد خم یاد آمد
شمع در گریه شد و چنگ به فریاد آمد
با همه سنگدلی رحم کنی گر دانی
کز غم هجر توام دوش چه بیداد آمد
رسم تاراج خرابی چو بدید ابر بهار
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷۳
تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد
هر سر موی مرا نام خدا یاد آمد
چون دل از دامن صحرای جنون بردارم؟
که سرابم به نظر موج پریزاد آمد
در دل سخت تو بیرحم ندارد تأثیر
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱
عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آمد
این سپندی ست کزو شعله به فریاد آمد
تهمت آلودهٔ عیشیم، که گلشن زادیم
پر و بالی نگشودیم که صیاد آمد
طفل خامیم و ستمکاری ایام ،به ما
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
ستم آخر شد و بیداد به بنیاد آمد
نوبت رحمت و فضل و کرم و داد آمد
خجل آن بنده که از بند تو آزادی جست
خرم آن صید که از قید تو آزاد آمد
در وفای تو زهی شکر که سر رفت بخاک
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
دیگر از گریه به دل رسم فغان یاد آمد
رنگ پیمانه زدم شیشه به فریاد آمد
دل در افروختنش منت دامن نکشید
شادم از آه که هم آتش و هم باد آمد
تا ندانی جگر سنگ گشودن هدرست
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۴
بازم از این واقعۀ دشت بلا یاد آمد
خرمن صبر و ثباتم همه بر باد آمد
در شگفتم ز چه در هم نشد اجزای وجود
زان همه ضعف که بر علّت ایجاد آمد
آه از آندم که شه دین بهزاران تشویش
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴
مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد
نایب السلطنه با داد خدا داد آمد
بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج
کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد
ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد
نایب السلطنه با داد خداداد آمد
بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج
کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد
ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶
چون بدل ناوک آن شوخ پری زاد آمد
شست او را ز دل آواز مریزاد آمد
دوش میگفت که با آتش عشقم چونی
ای عجب از من دل سوخته اش یاد آمد
ای پری رو که تنت هست بنرمی چو حریر
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » عید نوروز
بوی این درد دل خسرو، از آن باد آمد
کاین چه بد بر سرت، ای ملک مه آباد آمد؟
من چو از خسروم، این شکوه همی یاد آمد
در و دیوار، در آن خانه، به فریاد آمد!
میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۴ - اندیشههای احساساتی
بوی این درد دل خسرو، از آن باد آمد!
بعد من، بر تو چه ای قصر مه آباد آمد؟
که ز غم اشک تو تا دجله بغداد آمد
من چو از خسروم این شکوه همی یاد آمد