گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸

 

دام زلف تو به هر حلقه، طنابی دارد

چشم مست تو به هر گوشه، خرابی دارد

نرگس مست خوشت، گرچه چو من بیمار است

ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد

رسن زلف تو در رشته جان من و شمع

[...]

سلمان ساوجی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴

 

آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد

از سَرِ کُشتهٔ خود می‌گذری همچون باد

چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد

ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف

[...]

حافظ
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵ - تتبع خواجه

 

هر که در دیر مغان جام شرابی دارد

رسدش گر به فلک ناز و عتابی دارد

آنکه در میکده بگرفت به کف رطل گران

چرخ بر روی میش حکم حبابی دارد

روضه و حور به کوثر چه کند یاد آنک او

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰

 

خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد

بگذر از چشمهٔ حیوان که سرابی دارد

التفاتش به لب تشنهٔ ما نیست، دریغ

هر که جام سخنی، زهر عتابی دارد

همه عاشق نکند دست به زلف تو دراز

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۹

 

بی تو معموره ی دل رو به خرابی دارد

مو به مویم ز جنون سلسله تابی دارد

برنیاید ز فلک در طلبت کام جهان

همچو آن تشنه که پیراهن آبی دارد

آخر کار دل از عشق تو پیداست که چیست

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۴

 

از بتان شسته عذاری که حجابی دارد

چشم بد دور که خوش عالم آبی دارد

خار در دیده بی پرده شبنم شکند

از حیا چهره هر گل که نقابی دارد

به دل روشن اگر یار نمی پردازد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۵

 

لب لعل تو اگر جام شرابی دارد

دل ما نیز نمک خورده کبابی دارد

ای بسا خون که کند در دل صاحب نظران

چهره ای کز عرق شرم نقابی دارد

روی خوب از نگه گرم نماند سالم

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۴

 

عالم از گریه من بزم شرابی دارد

گل حیرانی بسیار گلابی دارد

نکند فیض ادب رنج خموشی ضایع

هر سؤالی که نکردیم جوابی دارد

اجر ناکامی از اندازه حسرت بیش است

[...]

اسیر شهرستانی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۱

 

دل که از لعل لبش جام شرابی دارد

زآتش عشق رخش جان کبابی دارد

بس بخون دلم آغشته سرانگشت جفا

خوش نگارین بکف دست خضابی دارد

زیر تیغش ز چه رو رقص کنان سرننهم

[...]

نورعلیشاه
 
 
sunny dark_mode