×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۳
اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی
و مماتی فی حیاتی و حیاتی فی مماتی
اقتلونی ذاب جسمی قدح القهوه قسمی
هله بشکن قفس ای جان چو طلبکار نجاتی
ز سفر بدر شوی تو چو یقین ماه نوی تو
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۸
ای که از وهم مبرایی و بیرون ز صفاتی
همه فرعند و تو اصلی همه وصفند و تو ذاتی
همه را رنگ و نشان است و تو بیرنگ و نشانی
هرچه دارد جهتی لیک تو بیرون ز جهاتی
رهروان گمشده در راه و تو آن کعبهنهانی
[...]