گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹

 

هرکجا بود خوبی در فنون حسن استاد

در رموز معشوقی از تو میبرد ارشاد

زلف کافرت سرکش تیر غمزه‌ات جانکاه

دین ز دست این نالد جان از او کند فریاد

عشق تو خرابم کرد هجر تو کبابم کرد

[...]

فیض کاشانی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۸

 

در نمازشان گشتند، جمله آگه و معتاد

گرچه نبود ایشان را، از نماز ایزد یاد

شخص گبرشان عالم مرد ارمنی استاد

بهر درس خوش دادند، دین احمدی بر باد

فرخی یزدی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۶ - تصنیف جمهوری

 

زین صدای نازیبا، در وطن طنین افتاد

بین ملت و دولت اختلاف و کین افتاد

طفل پاک آزادی، از رحم جنین افتاد

رفتمان ز یاد، نام اتحاد:

میرزاده عشقی
 
 
sunny dark_mode