گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۰۱

 

من سخن گویم، تو کانایی کنی

هر زمانی دست بر دستی زنی

رودکی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴

 

دوستا گر دوستی گر دشمنی

جان شیرین و جهان روشنی

در سر کار تو کردم دین و دل

انده جانست وان در می‌زنی

برنیارم سر گرم در سرزنش

[...]

انوری
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گم‌شدن شبلی از بغداد

 

گفت این قومند چون تردامنی

در ره دنیا نه مرد و نه زنی

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد

 

با تو در گلخن نشسته گلخنی

به که بی‌تو پادشاهی گلشنی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۶ - ***

 

ور هزاران سال تو شیخی کنی

ور شوی در ملک عرفان تو غنی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۲ - تنبیه حال گرفتاران دنیا و شیرین نمودن ایشان بطلب مولی

 

جمله خلقان را بدان چون گلخنی

خورده از حمّامی تن گردنی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۴ - در بیان خبر دادن از جلوۀ ظهور مولوی رومی قدس سره

 

علم دین بخشد جهان را روشنی

تو ندیدی روشنی در گلخنی

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۵ - در نصیحت بترغیب دین و آئین نبی، و ترک دنیا و میل بعقبی

 

همچو شیطان عاق گشتی ای دنی

اندر این دنیا تو کمتر از زنی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۴ - الحكایة و التمثیل

 

آنکه باشد هر دو کونش ارزنی

خوشه چینی چون کند در خرمنی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقالة الثانیه

 

صعقهٔ در جان عالم افکنی

کل موجودات را بر هم زنی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

گفت شبلی را که مردی روشنی

گر سحرگاهان مناجاتی کنی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقالة الثالثة عشره

 

هست انگشتیت در هر روزنی

ذره ذره دیدهٔ چون روشنی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

در زمین افتاد بی کبر و منی

توبه کرد از دزدی و از ره زنی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۱ - المقالة السابعة عشره

 

گفت آخر من کیم تر دامنی

از تر اندامی نه مردی نه زنی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۵
sunny dark_mode