گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۳

 

با کُروز و خرمی، آهو به دشت

می خرامد چون کسی کو مست گشت

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲

 

نیم روزان بر سر ما برگذشت

چون به خاور شد ز ما نادید گشت

رودکی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - فی‌الحکمة والنصیحة

 

در حدود ری یکی دیوانه بود

سال و مه کردی به سوی دشت گشت

در تموز و دی به سالی یک دو بار

آمدی در قلب شهر از طرف دشت

گفتی ای آنان کتان آماده بود

[...]

انوری
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن

 

مرتضا را چون بکشت آن مرد زشت

مرتضی بی او نمی‌شد در بهشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

گر خلاصی باشدت زین مار زشت

آدمت با خاص گیرد در بهشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس

 

یار شد با من به یک جا مار زشت

تا بیفتادم به خواری از بهشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آن دگر گفتش بر امید بهشت

باز گرد و توبه کن زین کار زشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

دوست‌تر دارم من ای عیسی‌سرشت

با تو در دوزخ که بی تو در بهشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

شیخ چندانی که در صحرا بگشت

کس نمی‌جنبید در صحرا و دشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شهریاری که قصری زرنگار کرد

 

گرچه این قصرست خرم چون بهشت

مرگ بر چشم تو خواهد کرد زشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی که خری به عاریت گرفت و آنرا گرگ درید

 

بر زنان مصر چون حالت بگشت

زانک مخلوقی به دیشان برگذشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ بوعلی رودبار در وقت مرگ

 

عشق تو با جان من در هم سرشت

من نه دوزخ دانم اینجا نه بهشت

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » پاسخ عزیزی به سالات پروردگار در روز حشر

 

چون نهان گردد تنم در خاک و خشت

بگذری از هرچ کردم خوب و زشت

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۷
sunny dark_mode