ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۹
چند گردی گرد این بیچارگان؟
بیکسان را جوئی از بس بیکسی!
تا توانستی ربودی چون عقاب
چون شدی عاجز گرفتی کرگسی
فاسقی بودی به وقت دسترس
[...]
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
چون کسی میبشکند نان کسی
حق گزاری میکند آن کس بسی
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
آگهند از روی این دریا بسی
لیک آگه نیست از قعرش کسی
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
در بن این بحر بی پایان بسی
غرقه گشتند و خبر نیست از کسی
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه
او ز تو مردانهتر آمد بسی
پس چرا جنگی نکرد او باکسی
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه
از صحابه گر شدی کشته کسی
حیدر کرار غم خوردی بسی
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » درخواست پیغمبر (ص) از پروردگار که کار امتش را به او سپارد
چون بگشتی از گرامیتر کسی
پرگنه هستند در امت بسی
عطار » منطقالطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار
ور زند در قعر دریا دم کسی
مرده از بن با سر افتد چون خسی
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
در ریاضت بودهام شبها بسی
خود نشان ندهد چنین شبها کسی
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
گر مرا در سرزنش گیرد کسی
گو درین ره این چنین افتد بسی
عطار » منطقالطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید
کی به طاعت این بدستآرد کسی
زانک کرد ابلیس این طاعت بسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خونیی که به بهشت رفت
گر تو بنشینی به تنهایی بسی
ره بنتوانی بریدن بیکسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ نوقانی
پیر رفت و کرد زاریها بسی
تا ستد جاروب و غربال از کسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانهای که از مگس و کیک در عذاب بود
دیگری گفتش گنه دارم بسی
با گنه چون ره برد آنجا کسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت صوفی و انگبین فروش
کان یکی گفت انگبین دارم بسی
میفروشم سخت ارزان، کو کسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت زاهدی خودپسند که از مردهای احتراز جست
از حقارت سوی خود منگر بسی
زانک ممکن نیست بیش از تو کسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ عباسه دربارهٔ روز رستخیز
گفت باری این بود در هر کسی
زانک مرد یک صفت نبود بسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گمشدن شبلی از بغداد
باز جستندش به هر موضع بسی
در مخنث خانهای دیدش کسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد
بنده دارد در جهان این سگ بسی
بندگی سگ کند آخر کسی
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غافلی که عود میسوخت
عود میسوخت آن یکی غافل بسی
آخ میزد از خوشی آنجا کسی