گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲

 

هرکرا عشقت به هم برمی‌زند

عاقبت چون حلقه بر در می‌زند

طالعی داری که از دست غمت

هرکرا دستیست بر سر می‌زند

در هوای تو ملک پر بفکند

[...]

انوری
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴

 

آفتاب از کوه سر بر می‌زند

ماهروی انگشت بر در می‌زند

آن کمان‌ابرو که تیر غمزه‌اش

هر زمانی صید دیگر می‌زند

دست و ساعد می‌کُشد درویش را

[...]

سعدی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵

 

دل چو دم از عشق دلبر می‌زند

پشت پا بر بحر و بر برمی‌زند

در خرابات فنا جام بقا

شادی ساقی کوثر می‌زند

عشق می‌گوید دل و دلبر یکی است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۳۲ - حکایت استاد و شاگرد

 

گریه دارد،دست بر سر می زند

آتش اندر چرخ واختر می زند

قاسم انوار
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۲

 

ابرویش از بام دل سرمیزند

یا هلالی حلقه بر در میزند

هر شبم دل در خم گیسوی او

تا سحر پهلو بعنبر میزند

تشنه کامان زلال خویش را

[...]

نورعلیشاه
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۶۹ - در بیان رفتن شیطان به در خانه ی فرعون

 

کیست آیا حلقه بر در می زند

از که آیا دست بر سر می زند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۹ - نومید شدن شیطان از هاجر و رفتن نزد ابراهیم

 

سوی همجنسان خود پر می زند

قدسیان را حلقه بر در می زند

ملا احمد نراقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲

 

مطرب امشب راه دیگر می‌زند

پرده دل را به نشتر می‌زند

تا که آرد صوفیان را در سماع

ساز بر قانون دیگر می‌زند

من مسلمان بودم ای اسلامیان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱

 

تا مهم از خانه سر بر می‌زند

آفتابش بوسه بر در می‌زند

شکوه از صیادم این باشد که تیر

تا چرا بر صید دیگر می‌زند

از کمان ابروی او جستم چو تیر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

دست بر گیسو چودلبر می زند

هر که بینی پا به عنبر می زند

چنگ بر دل می زند زلفش چنانک

پنجه شاهین بر کبوتر می زند

ترک چشم مست خونریزش مدام

[...]

بلند اقبال
 

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۸ - ذکر شهادت حضرت شاهزاده علی اکبر

 

عشق شمشیری که بر سر میزند

حلقۀ وصل است بر در میزند

نیر تبریزی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - حکایت سلطان سنجر سلجوقی

 

کز عطش آن بی‌زبان پرمی‌زند

چنک بر پستان مادر می‌زند

صامت بروجردی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مثنوی پیک صبا

 

صورتش طعنه به شکر می زند

آتش اندر جان آذر می زند

وفایی مهابادی
 
 
sunny dark_mode