انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶
روی خوب خویش را پنهان مکن
دل به دست تست قصد جان مکن
حجرهٔ بیداد آبادان مخواه
خانهٔ صبر مرا ویران مکن
هر زمان گویی بریزم خون تو
[...]
عطار » منطقالطیر » داستان کبک » حکایت سلیمان و نگین انگشتری او
چون گهر سنگیست چندین کان مکن
جز برای روی جانان جان مکن
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸
ماهرویا، رخ ز من پنهان مکن
چشم من از هجر خود گریان مکن
ز آرزوی روی خود زارم مدار
از فراق خود مرا بیجان مکن
از من مسکین مبر یکبارگی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۹
ای ببرده دل تو قصد جان مکن
و آنچ من کردم تو جانا آن مکن
بنگر اندر درد من گر صاف نیست
درد خود مفرستم و درمان مکن
داد ایمان داد زلف کافرت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۰
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۱
ای خدا این درد را درمان مکن
عاشقانرا بیسرو سامان مکن
درد عشق تو دوای جان ماست
جز بدردت درد ما درمان مکن
از غم خود جان ما را تازه دار
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲ - نصایح
پیش مهمان جنگ با ایشان مکن
تلخکامی در بر مهمان مکن
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق
بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بنای شوق را، ویران مکن