گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵

 

ای تو را با هر دلی کاری دگر

در پس هر پرده غمخواری دگر

چون بسی کار است با هر کس تورا

هر کسی را هست پنداری دگر

لاجرم هرکس چنان داند که نیست

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس

 

من ندارم در جهان کاری دگر

تا بهشتم ره دهد باری دگر

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

هر زمانت تازه انکاری دگر

در بن هر موی زناری دگر

عطار
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم

 

چون جمالش صدهزاران روی داشت

بود در هر ذرّه دیداری دگر

لاجرم هر ذرّه را بنمود باز

از جمال خویش رخساری دگر

چون یک است اصل عدد از بهر آنک

[...]

عراقی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۵

 

چون جمالش صد هزاران روی داشت

بود در هر ذره دیداری دگر

لاجرم هر ذره را بنمود باز

از جمال خویش رخساری دگر

خود یک است اصل عدد از بهر آنک

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
sunny dark_mode