×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵
ای تو را با هر دلی کاری دگر
در پس هر پرده غمخواری دگر
چون بسی کار است با هر کس تورا
هر کسی را هست پنداری دگر
لاجرم هرکس چنان داند که نیست
[...]
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت یوسف و ده برادرش که در قحطی به چاره جویی پیش او آمدند و گفتگوی آنها
دست زد بر طاس یک باری دگر
طاس را آورد در کاری دگر
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
هر زمانت تازه انکاری دگر
در بن هر موی زناری دگر
عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم
چون جمالش صدهزاران روی داشت
بود در هر ذرّه دیداری دگر
لاجرم هر ذرّه را بنمود باز
از جمال خویش رخساری دگر
چون یک است اصل عدد از بهر آنک
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۷۵
چون جمالش صد هزاران روی داشت
بود در هر ذره دیداری دگر
لاجرم هر ذره را بنمود باز
از جمال خویش رخساری دگر
خود یک است اصل عدد از بهر آنک
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۰ - در بیان حقیقت قلب انسانی و جامعیت او و اشارت بدانکه در انفس، دل مظهر علم الهی است و به مثابۀ لوح محفوظ است که ما وسعنی ارضی و لاسمائی و لکن وسعنی قلب عبدی المومن النقی التقی وتفصیل سخن بایزید بسطامی که لو ان العرش و ماحواه الف الف مرة فی زاویه من زوایاء قلب العارف ما احسن بها و تنبیه بر آنکه دل مظهر حق است.
گشته هر یک حامل باری دگر
دور هر یک از پی کاری دگر