گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۶

 

موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح

داد خون را با صفا آیینه‌دار شیر صلح

آخر از وضع جنون عذر علایق خواستم

کرد با عریانی ما خار دامنگیر صلح

زین تفنگ و تیر پرخاشی‌ که دارد جهل خلق

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode