×
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰
بیش از دی گرم استغنا زدن گردیدهای
غالبا امروز در آیینه خود را دیدهای
کلفتی داری و پنهان داری از من گوئیا
این که با غیر الفتت فهمیدهام فهمیدهای
گشت معلومم که در گوشت چه آهنگی خوش است
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » احتیاج
از اداره رانده: مرد بخت برگردیدهای!
سقف خانه از فشار برف و گل خوابیدهای!
زن در آن، از هول جان خود، جنین زاییدهای!
نعش دهساله پسر، در دست سرما دیدهای!
از پدر دور وز نان ناخوردهام بشنیدهای!
[...]