گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۰

 

در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی

باده تنها نیست این آمیختی آمیختی

بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی

بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی

چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو

[...]

مولانا
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۷

 

رشته ها بر گردنم ای زلف یار آویختی

فتنه کردی ای نگاه مست خونم ریختی

منتی بر گردنم داری تو ای زلف دو تا

کز همه زنجیر مویان رشته ام بگسیختی

میبری نام رقیبان بر لب شیرین چرا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode