گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در مدح عمیدالملک بونصر

 

بوستان را مهرکانی باد زر آگین کند

رنگ بستاند ز گلها باده را رنگین کند

روی هامون را کند مانند سوزن گرد زرد

هر گیاهی را بر او چون سوزن زرین کند

دختران تاک رز را گر ببیند باده خوار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

هرکه چون من دل فدای دیدن دلبر کند

هرکه چون من جان فدای صحبت جانان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

هرچه در عالم عنا باشد عدیل دل کند

هرچه در گیتی بلا باشد قرین جان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

لاله نعمان حجاب لؤلؤ لالا کند

عنبر سارا نقاب لاله نعمان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

چون کند شادی ز میدان روی در مجلس کند

چون کند مردی ز مجلس روی در میدان کند

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

صورت شیطان قضا چون صورت حورا کند

خلقت حورا قدر چون خلقت شیطان کند

قطران تبریزی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱

 

پنج در چه فایده چون هجر را شش تو کند

خون بدان شد دل که طالب خون دل را بو کند

چنگ را در عشق او از بهر آن آموختم

کس نداند حالت من ناله من او کند

ای به هر سویی دویده کار تو یک سو نشد

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۰

 

دیده پرخون من گر این چنین طوفان کند

پنجه خورشید را سرپنجه مرجان کند

در تن خاکی چه بال و پر گشاید جان پاک؟

در سفال تشنه چون نشو و نما ریحان کند؟

می شود مطلق عنان نفس از وفور مال و جاه

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح نواب ظفرخان

 

بیضه خورشید را بر فرق گردون بشکند

چون همای همتم بال و پرافشانی کند

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۷

 

جلوه قد تو گر از ناز دامن بر زند

باغبان از گلستان از سرو قمری دل کند

غمزه ات در بزم خوبان مست خود را افگند

رنگ بر رخساره عصمت میان را بشکند

سیدای نسفی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۵ - همچنین در مصیبت

 

هر که را درد غریبی در جهان مضطر کند

یاد باید از عزای سبط پیغمبر کند

آنکه اندر ماتمش در باغ جنت روز و شب

اشک حسرت مصطفی از چشم گریان تر کند

آنکه تا روز جزا اندر نجف شیر خدا

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode