قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح ابوالخلیل جعفر
فتح آذربایجان امسال اینجا خوانده ام
فتح ترکستان و چین خوانم دگر سالت فرنگ
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - سرمه چشم فلک
ای غبار خاک کویت سرمه چشم فلک
ای به تو محتاج خلق هر دو عالم یک به یک
یا رسول الله توئی کان ملاحت پرکمال
کزتو باید برد خوبان دو عالم را نمک
هرکه او امروز مالد روی بر خاک درت
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در مدح امیر اسفهسالار فخرالدین اینانج بلکا خاصبک
ای سپاهت را ظفر لشکرکش و نصرت یزک
نه یقین بر طول و عرض لشکرت واقف نه شک
بسته گرد موکبت صد پرده بر روی سماک
کرده نعل مرکبت صد رخنه در پشت سمک
هرکجا حزم تو ساکن موج فوجی از ملوک
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۸ - در تمثیل
صاحبا از نیکخواه و بدسگالت یک مثال
دیدهام از چرخ دولاب و در آنم نیست شک
میل دورش چون به گردش میدرآید دیدهای
یک طرف سوی زمین دیگر طرف سوی فلک
قصد و میل نیکخواه و بدسگالت همچنوست
[...]
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰
گر بیفتد یک سر مویی ز خاتون زمان
بس گنه آویزه دارد بی ریا و ریب و شک
آنچه حیوان است از تأثیر او . . . شود
روسپی زاید میان آب دریاها سمک
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در مدحامیر شیخ حسن
ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک !
ساحتت را روضه فردوس حدی مشترک
در خط از عکس خطوطت ، سطح لوح لاجورد
در گل از سهم اساست ، پای وهم تیز تک
از فروغ شمسه دیوار ایوانت به شب
[...]
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
بر دل ریشم لبت دارد بسی حق نمک
گر بپرسی ز اشک خونینم بگوید یکبهیک
مردم چشم جهانی در جهان مردمی
ای تو چشم و جان و مردم را به جای مردمک
ای دل ار خواهی ببینی خضر را خطش ببین
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷
زد به شکرخنده لعلت بر دل ریشم نمک
یا غزال الحی یا ضبی الحمی ما املحک
تا شدی ظاهر بدین لطف و جمال ارباب دین
متفق گشتند در تفضیل انسان بر ملک
چون پری پنهان مشو ای بی تو بینایی محال
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸
چون تو ناوک افکنی سویم دل و جان یک به یک
سهم خود جوینداز من کالهدایا مشترک
سوختم صد بار تا کی سینه ریش مرا
سازی از مژگان جراحت ریزی از لبها نمک
بر سر ما چون ز بهر امتحان سنگ زنی
[...]
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳
تا ببیند او خم ابروی آن مه یک به یک
در سجود افتاد هردم جمله جانها ملک
ما بیاد آن دهان در کنج خلوت شسته ایم
تا بیابیم از لب جان بخش او دلبر حنک
دیک سودای تو را پختیم ما از آب چشم
[...]
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸
روح اگر از چاه تن افتاد بر اوج فلک
رحم کرد ایزد بر او گفتند الله معک
هیچ نقصان نیست یوسف را ز چه دانسته ایم
سالمش آرد برون چون یونس از بطن سمک
هم برنگ خود برآرد صبغت الله عاقبت
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۲۹
وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک
خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک
کی نشیند در زمان وصل بر خاطر غبار
گر نه بیزد خاک شرکت بر سر عاشق فلک
وصل نامخصوص یار آدم کش است ای همدمان
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶
در فراقش چون ندادم جان خود را ای فلک
نام ننگآمیز من از لوح هستی ساز حک
یار عشق دیگران را گر ز من کردی قیاس
ساختی با خاک یک سان عاشقان را یک به یک
هرکه شد پروانه شمعی و سر تا پا نسوخت
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸
در دلم تا جای کرد از لطف آن رشگ ملک
غیر او تا ثبت کردم غیرت او کرد حک
گفت فارغ ساز بهر من فان القلب لی
گفتمش از جان برم فرمان فان الامر لک
رو بوصل تو نبردم چند گشتم کو بگو
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹
ای دهانت تنک شکر لعل لب کان نمک
نیستم گر قابل بسیار از آن باری کمک
وه چه رفتار و چه گفتار و دهانست و میان
ای ز سر تا پای شیرین وی ز پا تا سر نمک
چشم و ابرو خط و خال و زلف و گیسو خدوقد
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۱
نی همین در چار ارکان شش جهت ماتم بپاست
کی رواست سرنگون گردی فلک
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۲
زین مصیبت نه همین از خاکیان ماتم بپاست
کی رواست سرنگون گردی فلک
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۲
از خزان گلستان وارث باغ فدک
نه فدک پر شد از بانگ ملک
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۷۹
بسکه بر سینه زند فاطمه با خیل ملک
چار ایوان سمک
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۱
زین عزا هشتم زمین تا نه فلک ماتم سراست
کی رواست سرنگون گردی فلک