گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور شد

دعوی حلاج بر حق بود از آن منصور شد

شد شمع از سوختن این فنر بس پروانه را

کاو به هر جمعیّتی در عاشقی مشهور شد

شام رمزی گفت از مویش چنین تاریک شد

[...]

خیالی بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۹

 

آن که از معماری عدلش جهان معمور شد

زین خراب آباد آیین خرابی دور شد

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹۶

 

بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور شد

چار دیوار عناصر تنگنای گور شد

از سر مشق جنون افتاده بودم سالها

نوخطی دیدم که داغ کهنه ام ناسور شد

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۹

 

شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد

همچو چینی تار مویی ‌کاسهٔ طنبور شد

برق آفت‌گر چنین دارد کمین اعتبار

خرمن ما عاقبت خواهد نگاه مور شد

عیش صد دانا ز یک نادان منغص می‌شود

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۰

 

هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد

رفتن رنگ دو عالم خون یک ناسور شد

رنگ منت برنمی‌دارد دل اهل صفا

صبح‌ ، زخم خویش را خود مرهم‌کافور شد

بسکه دیدم الفت آفاق لبریز گزند

[...]

بیدل دهلوی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

چشم امید از مشیر الملک یارب کور شد

آرزوها ازجفای او زدلها دور شد

آفتاب مکرمت در آسمان عهد او

زیر ابر کینه و بغض وحسد مستور شد

هر کجا صاحبدلی ز اعمال او مغموم گشت

[...]

بلند اقبال
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - وله

 

باز از تشریف ظل شه جهان پرنور شد

میر موسای کلیم و یزد کوه طورشد

از غو کوس طرب وزجلوه شاهی سلب

گوش و چشم حاسد این کرآمد و آن کور شد

از صفاهان خاست تا عشاق شه را این نوا

[...]

جیحون یزدی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

شاهدی مستانه آمد زاهدی مستور شد

روزنخ کم زن که بر لوح این قضا مسطور شد

خود پرستی دم زد از هستی و این چون و چرا

سطوت برق تجلی زد، بر او مقهور شد

قصه ابلیس و آدم، نقل جم یا اهرمن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode