گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح اقضی القضاة رکن الدین صاعد

 

یارب این صدر جهان را دایما منصور دار

چشم بد از ساحت جاه و جلالش دوردار

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۶

 

ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دار

بارک الله، چشم بد زان روی زیبادور دار

چون دلم را بت پرستی نو شد اندر عهد تو

باری این بتخانه دیرینه را معمور دار

کار دل کردی، برافگن بعد ازین بنیاد عقل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۸

 

پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد

همچنین معموره‌اش را تا ابد معمور دار

شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم

گه نظر با رای هندو گاه با فغفور دار

چون میسر شد به زخم تیغ ملک ایرجت

[...]

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دار

وز شراب وصل خود جان مرا مخمور دار

نسخه الله نوری زآن رخ از مصباح عشق

ای چراغ جان مرا مشکاة دل پرنور دار

از عطاهای ید اللهی بدست خود بنه

[...]

سیف فرغانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۹

 

ساقیا مستم لب خود از لب من دور دار

ورنه گر گستاخیی آید ز من معذور دار

دردمند عشق را راحت گر از بیداد تست

یارب این راحت ز جان دردمندان دور دار

هر کرا در ظلمت غم چشم بیرون رفتن است

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶۴

 

پاس درد و داغ عشق از دیده های شوردار

در میان زنگیان آیینه را مستور دار

نیست در دست سبوی می عنان اختیار

راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار

ریزه چینان قناعت پرده دار آفتند

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode