سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶
هرکه دلتنگ است کی در عشق چون من میشود
کز دلم تا بگذرد پیکان چو سوزن میشود
بسته راه روشنی بر کلبهٔ تاریک ما
گر سراسر چون کبوترخانه، روزن میشود
در شکستم مصلحتها هست، ورنه در جهان
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۴
روح چون تنپرور افتد عاقبت تن میشود
آب در آهن چو لنگر کرد آهن میشود
عشق چون خورشید بر ذرات باشد مهربان
عید پروانه است هر شمعی که روشن میشود
میوهٔ شیرین اگر پیدا شود در سرو و بید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۵
سینهام از درد و داغ عشق روشن میشود
آنچه زنگ دیگران، آیینهٔ من میشود
کی حذر از انجم و افلاک دارد مرد عشق؟
بر تن مرغ همایون دام جوشن میشود
هرکه را از پا درآوردم به تیغ انتقام
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۶
در چراغ دیدهٔ من آب روغن میشود
بخت چون باشد چراغ از آب روشن میشود
در تجرد رشته واری از تعلق سهل نیست
سوزنی در راه عیسی سد آهن میشود
میتوانم رفت سویش در لباس گردباد
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲
ای که پرچین جبههات، از حرف مردن میشود
خانه از مرگ تو فردا، پر ز شیون میشود
ای که با نام کفن، خود را نسازی آشنا
این قبا آخر تو را پیراهن تن میشود
طالع فیروز خواهی، مهربانی کن بخلق
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۲
سینه ام چون لاله داغ از سیر گلشن می شود
گل اگر بر سر زنم گلمیخ آهن می شود
سنبل از نظاره من دود گلخن می شود
تیره بختم کانچنان از طالع من می شود
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴
حسن صوتی آتش افروز دل من می شود
این چراغ از شعلهٔ آواز روشن می شود
می توان در رفتن از خود بیشتر برداشت فیض
مرغ را زان دست در پرواز دامن می شود
با حریف تندخو دایم خموشی پیشه ام
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۳
آتش شوق طلب آنجا که روشن میشود
گر همه مژگان به هم آریم دامن میشود
داغ را آیینهٔ تسلیم باید ساختن
ورنه ما را ناله هم رگهای گردن می شود
مدت موهوم عمرآخرنفس طی میکند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۴
طبع خاموشان به نور شرم روشن میشود
درچراغ حسن گوهر آب روغن میشود
پای آزادان به زنجیر علایق بند نیست
نام را قش نگینها چین دامن میشود
گر چنین دارد نگاه بیتمیزان انفعال
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۵
هر کجا شمع تماشای تو روشن میشود
از زمین تا آسمان آیینه خرمن میشود
ما ضعیفان لغزشی داریم اگررفتار نیست
سایه را از پا فتادن پای رفتن میشود
موج گوهر با همه شوخی ندارد اضطراب
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳
تا شعاع مهر از جیب تو روشن میشود
دامن هر ذره از آیینه خرمن میشود
پرده دیگر به مضراب غمش در کار نیست
از بم و زیر جنون این ناله شیون میشود
نیست امکان تا به عرض آرم حدیث وصف او
[...]