گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲

 

هرگز از عشقی مرا پایی چنین در گل نشد

هیچ سال این دردم اندر جان وغم در دل نشد

نیست سنگی کان ز آه آتشین من نسوخت

نیست خاکی کان ز آب دیدهٔ من گل نشد

هیچ سعیی در جهان چون سعی من ضایع نگشت

[...]

اوحدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴

 

گرچه مجنون را محبت از هوس زایل نشد

سست همت بین که هر نقش پیش محمل نشد

تا سواد از سطر زنجیر جنون روشن نکرد

طفل ما را در دبستان دانشی حاصل نشد

در قمار عشق باشد باختن نقش مراد

[...]

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳

 

دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد

صید ما منت کش جانبخشی قاتل نشد

عاشقانت را بود با درد پیوند دگر

بعد مردن وای اگر مشت گل ما دل نشد

می رسد جان در گداز تن به معراج قبول

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

 

گل نکرد آهی‌که بر ما خنجر قاتل نشد

آرزو برهم نزد بالی‌که دل بسمل نشد

دام محرومی درین دشت احتیاط آگهی‌ست

وای بر صیدی‌که از صیاد خود غافل نشد

دل به راحت‌ گر نسازد با گدازش واگذار

[...]

بیدل دهلوی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۵ - بر غزل کمال خجندی

 

در حریم حرمت وصلت کسی واصل نشد

تا چو بلبل عشق او ز آه و افغان کامل نشد

عارضش چون کهربا تا با خزان شامل نشد

از گل روی توام رنگی جزین حاصل نشد

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode