گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۱

 

جامهٔ ازرق همی پوشی و نزدیک تو نه

از حلال کسب تا نان گدایی هیچ فرق

چون الف کم کردی از ازرق تو یعنی راستی

حاصلی نامد از آن ازرق ترا الا که زرق

انوری
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وله

 

ایکه مه بهر نثارت جان نهاده برطبق

گل به پیش چهر تو پیچده ازخجلت ورق

آب با اندام تو نتواند از صافی نطق

چون به می خوردن نشینی وز رخت خیزد عرق

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode