گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۸

 

کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم

گه به مکه منزل و گه در مدینه جا کنم

بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه

وز دو چشم خون فشان آن چشمه را دریا کنم

صد هزاران دی درین سودا مرا امروز گشت

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

هر شبی گویم که: فردا ترک این سودا کنم

باز چون فردا شود امروز را فردا کنم

چون مرا سودایت از روز نخستین در سرست

پس همان بهتر که آخر سر درین سودا کنم

ای خوشا! کز بیخودیها سر نهم بر پای او

[...]

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲

 

من نه مجنونم که خواهم روی در صحرا کنم

خویش را مشهور سازم یار را رسوا کنم

تا توانم سوخت پنهان کافرم گر آشکار

خویش را پروانهٔ آن شمع بی‌پروا کنم

گر دهندم جا بگوی او نه جان خوش دلیست

[...]

محتشم کاشانی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم

عقل را دیوانه سازم عشق را رسوا کنم

چون وفا زین دوستان ده زبان گیرم کنار

چون مروت در پس زانوی عزلت جا کنم

خوی دل گیرم طلاق بستر راحت دهم

[...]

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰

 

باده کو تا موج سان رقص از همه اعضا کنم

چون حباب از فرق دستار یقین را وا کنم

خار بی گل، دود بی آتش بمن قسمت رسد

خواه گلشن خواه گلخن هر کجا مأوا کنم

پای سیرم نیست اما سیل اشکم داده اند

[...]

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۲

 

در چمن چون گفتگویی از لب او واکنم

می شود می آب اگر چون غنچه در مینا کنم

صبر می گویند پیدا کن مرا در عاشقی

چون ندارم صبر یاران از کجا پیدا کنم

می کند سوز دل من آب، سنگ خاره را

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰۰

 

رشته امید را تا چند پیوندم به خلق

تا به کی شیرازه بال و پر عنقا کنم

می ربایندش ز دست یکدگر خوبان چوگل

من دل گم گشته خودرا کجا کنم

با چنین کامی که از تلخی سخن رامی گزد

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۱

 

میل صحرا گر کنی من سینه را صحرا کنم

میل دریا گر کنی من دیده را دریا کنم

گر تو خواهی عالمی ویران کنی در یکنفس

من بمژگان راه سیل از دیده خود وا کنم

گر هوای لاله و گل داری از خون جگر

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۲

 

میتوانم ز آب دیده دشت را دریا کنم

یا ازین سیل دما دم کوه را صحرا کنم

می‌توانم بر کنم از سینه آه آتشین

نه فلک را در نفس یک تودهٔ غبرا کنم

دست اگر از دیده برگیرم نفس را سر دهم

[...]

فیض کاشانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۳

 

کو جنون کز سنگ طفلان خانه‌ای پیدا کنم

خواب راحت چون شرر در بستر خارا کنم

می‌روم تا از غبار خاطر و سیلاب اشک

خنده بر سامان دشت و مایه دریا کنم

آرزو دارم که از اعجاز بخت واژگون

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۱

 

آمدم طرح بهار تازه‌ای انشا کنم

یک دوگلشن بشکفم چشمی به رویت واکنم

از فسردن هر بن مویم مزار حیرتست

زان تبسمها جهانی مرده را احیا کنم

در خمارآباد امکان ساغر دیگر کجاست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۲

 

وحشتی‌ کو تا وداع اینهمه غوغا کنم

نغمهٔ ساز دو عالم را صدای پا کنم

هیچ موجی از کنار این محیط آگاه نیست

من ز خود بیرون روم تا ساحلی پیداکنم

ناخنی در پردهٔ طاقت نمی‌یابم چو شمع

[...]

بیدل دهلوی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - آغاز

 

گر برون از هردو عالم گوشه‌ای پیدا کنم

می‌روم تا عزلتی از مردم دنیا کنم

دیده بی‌اشک را چون چشم عینک نور نیست

شمع‌سان می‌خواستم چشم تری پیدا کنم

بزم عیش از یک دگر پاشید چون اوراق گل

[...]

طبیب اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

آمدم تا رسم تو در عاشقی پیدا کنم

عشق را فرزانه سازم عقل را شیدا کنم

عشق را زیبق بگوش و عقل را نشتر بچشم

تا چه زاید این اصم را جفت آن اعما کنم

زحمت ساقی، که عمرش بادباقی، تا بکی

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
sunny dark_mode