گنجور

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۱

 

ای خداوندی که چون در بزم بنشانی مرا

از بلا و محنت ایام برهانی مرا

حق خدمت دارم اندر دولت تو سالها

گر کس دیگر نمی‌داند همی دانی مرا

تا قیامت فخر من باشد که اندر بزم خویش

[...]

امیر معزی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

آخر ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا

در فراق خویشتن چندین چه رنجانی مرا؟

همچو الحمدم فکندی در زبان خاص و عام

لیک خود روزی بحمدالله نمی‌خوانی مرا

ای که در خوبی به مه مانی چه کم گردد زتو

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١

 

ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی

کز غبارش چشم جان گشتست نورانی مرا

درگه آنکس که تصدیقش کند قاضی عقل

گر کند دعوی که میزیبد جهانبانی مرا

آصف ثانی علاء ملک و دین کز احتشام

[...]

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲

 

ای که بر من می‌کشی خط و نمی‌خوانی مرا!

بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟

رانده‌اند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم

نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟

در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز

[...]

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

کفر عشقت می کند منع از مسلمانی مرا

بند زلفت می کند جمع از پریشانی مرا

آن صفا کز کفر عشقت در دلم تأثیر کرد

هرگز آن حاصل نیاید زین مسلمانی مرا

پادشاه عشق اسیرم کرد و گفتا بعد ازین

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

ای نبرده وصل تو روزی بمهمانی مرا

هیچت افتد کز فراق خویش برهانی مرا؟

در هلاک من چو هجرانت سبک دستی نکرد

بر درت از بهر وصلست این گرانجانی مرا

من بپای جست و جوی از بهر تو برخاستم

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳

 

صاحب دیوان نظمم مشرف ملک سخن

عقل مستوفی لذتهای روحانی مرا

گر بخوانی شعر من از حالت صاحب دلان

مر ترا نبود شعور ار شاعری خوانی مرا

در بدی من مرا علم الیقین حاصل شدست

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا

چون قلم تا کی به فرق سر بگردانی مرا

چند بفریبی به تقریر و به تحریرم دگر

این چنین نادان نِیَم آخر تو می دانی مرا

شاهبازِ وصل ما در دست تو قدری نداشت

[...]

جهان ملک خاتون
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا

چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا

تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش

از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا

با وجود این جفا امیدوارم زانکه تو

[...]

اهلی شیرازی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

لب فرو بستم، زیان دارد زبان‌دانی مرا

چشم پوشیدم نمی‌زیبید عریانی مرا

شانه و زلف تو یادی می‌دهد از جان من

بی‌تو زین‌سان در میان دارد پریشانی مرا

نکته‌سنجی چیست؟ عیب کس نفهمیدن بوَد

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳

 

تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا

جوهر دیگر بود در گوهرافشانی مرا

چون نباشم یک سر و گردن بلند از آفتاب؟

می کند زخم تو بر گردن گریبانی مرا

گر نمی شد دانه خال تو خضر راه کفر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

نیست بر خاطر غباری از پریشانی مرا

جامه فتح است چون شمشیر عریانی مرا

گرچه از آتش زبانی شمع این نه محفلم

نیست رزقی جز سرانگشت پشیمانی مرا

چون گهر گرد یتیمی سرنوشت من شده است

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

داد گلبن در چمن یاد از گل‌افشانی مرا

بلبلان کردند تعلیم غزل‌خوانی مرا

راز من چون نقش پیشانی ز کس پوشیده نیست

از ازل بازست چون آیینه پیشانی مرا

هر طرف هنگامه‌ای گرم است از من همچو شمع

[...]

قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

دل به زلفش می‌کشد آشفته سامانی مرا

می‌:ند تکلیف هندستان پریشانی مرا

رتبة لیلی چو دادش حسن دانستم که عشق

همچو مجنون می‌کند آخر بیابانی مرا

شسته‌ام تا دفتر تعلیم را آسوده‌ام

[...]

فیاض لاهیجی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

کی زر دنیا برآرد پریشانی مرا

گشته جزو تن چو گل تشریف عریانی مرا

دامن آلوده شست اشک پشیمانی مرا

حاصل از تر دامنی شد پاکدامانی مرا

مانع جودم نمی گردد تهی دستی که هست

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹

 

دام یک عالم تعلق‌ گشت حیرانی مرا

عاقبت‌کرد این در واکرده زندانی مرا

محو شوقم بوی صبح انتظاری برده‌ام

سرده‌ای حیرت همان در چشم قربانی مرا

جوش زخم سینه‌ام‌،‌ کیفیت چاک دلم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰

 

داغ عشقم‌، نیست الفت با تن‌آسانی مرا

پیچ وتاب شعله باشد نقش پیشانی مرا

بی‌سبب در پردهٔ اوهام لافی داشتم

شد نفس آخربه لب انگشت حیرانی مرا

از نفس بر خویش می‌لرزد بنای غنچه‌ام

[...]

بیدل دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا

شد نگه، زنار تسبیح سلیمانی مرا

دامن افشاندم به جیب و مانده در بند تنم

وحشتی کو تا برون آرد ز عریانی مرا

وه! که پیش از من به پابوس کسی خواهد رسید

[...]

غالب دهلوی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۵ - نظامی دهلوی قُدِّسَ سِرّه

 

از تو نتواند بریدن کس به آسانی مرا

گر نمی‌داند کسم آخر تو می دانی مرا

رو نگردانم ز جورت تا سرم بر تن بود

گر به سرگرد جهان چون گوی گردانی مرا

گر برنجانی نرنجم زانکه، رنجت راحت است

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

تا قضا کردست در قصر بلا بانی مرا

چون حبابم نیست غم از خانه ویرانی مرا

بعد ازین کلک ادب از چوب سنبل می‌کنم

زلف او تا گشت سرمشق پریشانی مرا

صورت نقشم نباید در قلم از لاغری

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode