گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵۶

 

فیلسوفی گفتم اندر خطه هندوستان

حکمتی دیدم نوشته بر در بتخانه‌ای

گفتمش برگو چه حکمت هست گفتا آنکه بود

آدمی چون بار شیشه چرخ چون دیوانه‌ای

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

دوش پیری یافتم در گوشه ی میخانه ئی

در کشیده از شراب نیستی پیمانه ئی

گفت در مستان لا یعقل بچشم عقل بین

ور خرد داری مکن انکار هر دیوانه ئی

گرچه ما بنیاد عمر از باده ویران کرده ایم

[...]

خواجوی کرمانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۶

 

آدم و گندم، من و خال لب جانانه‌ای

من نه آن مرغم که در دام آردم هر دانه‌ای

درنگیرد صحبت من با دم ارباب عقل

هم مگر در جوشم آرد آتش دیوانه‌ای

سوختم از صلح و جنگت همچو آتش تا به کی

[...]

اهلی شیرازی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۶

 

ای که از سودای گنج سیم و زر دیوانه‌ای

هست گنج عبرتی در کنج هر ویرانه‌ای

رزق را آرام جز در کام روزی‌خوار نیست

رو به سوراخ دهن، موری بود هر دانه‌ای

در جهان کج‌نهاد از راستی نبود نشان

[...]

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

پنجه‌ام هرگز نرفته بر در کاشانه‌ای

نقش پای من ندیده آستان خانه‌ای

دامن زلف تمنا کی به چنگ آید مرا

نی زبان گفت‌و‌گو و نی اصول شانه‌ای

ساغر خود می‌برم پیش حباب از سادگی

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰

 

تا تو رفتی انجمن گردید ماتم‌خانه‌ای

شمع افتادست همچون مرده پروانه‌ای

رفتی و بزم مرا یکسر پریشان ساختی

نی صراحی پیش ساقی نی به جا پیمانه‌ای

آمدم چون آفتاب از دست تنهایی به جان

[...]

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode