گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

دوش می کردم سئوال از جان که آن جانانه کو

گفت بگذر زان بت پیمان شکن پیمانه کو

گفتمش پروانه شمع جمال او منم

گفت اینک شمع را روشن ببین پروانه کو

گفتمش دیوانه ی زنجیر زلفش شد دلم

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode