گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷

 

سر نمی‌پیچند از تیغ اجل دیوانه‌ها

گوش بر آواز سیلابند این ویرانه‌ها

از نفس افتاد موج و بحر از شورش نشست

همچنان زنجیر می‌خایند این دیوانه‌ها

نعمت دنیای دون پرور به استحقاق نیست

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

بس که سودا آورد بازار و شهر و خانه‌ها

ترسم آخر شهر گردد دشت از دیوانه‌ها

کی گشایش را بود ره در دل فرزانه‌ها؟

دشت را هرگز نگنجانیده کس در خانه‌ها

آن قدر فیضی که صاحب‌خانه از مهمان برد

[...]

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

بی‌لبت شد سنگباران بر لب پیمانه‌ها

می‌پرستان خاک می‌لیسند در میخانه‌ها

هرکه ما را سوخت شمعی بر مزار خویشتن

آید این آواز از خاکستر پروانه‌ها

از معلم کودکان گیرند تعلیم جنون

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

ای به یادت چشمه زمزم در کاشانه‌ها

کعبه افتادگانت آستان خانه‌ها

خانه بر دوشم به شمعی انتظاری می‌کشم

بوریای کلبه‌ام باشد پر پروانه‌ها

اهل همت را نظر امروز بر دست گداست

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

ای ز رویت درگرفته شمع‌ها در خانه‌ها

انجمن‌ها هر طرف از مرده پروانه‌ها

یاد عمر رفته خود هرکه باشد می‌کند

نیست غیر از ذکر زلفش بر زبان شانه‌ها

عشرت ایام در دوران ما شد منتهی

[...]

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

سوختم در یاد شمع عارض جانانه‌ها

بر هوا دارد غبارم شوخی پروانه‌ها

باده تا افروخت شمع عارضش را می‌کند

موج می بی‌تابی پروانه در پیمانه‌ها

هیچگه بی‌آه دودی از دل ما برنخاست

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳

 

ای فدای جلوهٔ مستانه‌ات میخانه‌ها

گرد سرگردیدهٔ چشمت خط پیمانه‌ها

سوخت باهم برق بی‌پروایی عشق غیور

خواب چشم شمع و بالین پر پروانه‌ها

گردباد ایجادکرد آخر به صحرای جنون

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode