گنجور

وطواط » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح ملک اتسز

 

ای هوای تو شده مقصود هر فرزانه را

چرخ با مهر تو خویشی داده هر بیگانه را

صورتی شاهانه داری ، سیرتی در خورد آن

سیرت شاهانه باید صورت شاهانه را

نکته ای ز الفاظ تو ابکم کند گوینده را

[...]

وطواط
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را

از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را

گاه گاه، ای باد، کانجاهات می افتد گذر

ز آشنایان کهن یادی ده آن بیگانه را

هر شب از هر سوی در می آیدم در دل خیال

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

 

محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را

غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را

بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را

این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را

گو چو بنیادم می و معشوق ویران کرده‌اند

[...]

سلمان ساوجی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

رخنه کردی دل به قصد جان من دیوانه را

دزد آری بهر کالا می شکافد خانه را

تخم مهر خال او در دل میفکن ای رقیب

بیش ازین ضایع مکن در سنگ خارا دانه را

خیز گو مشاطه کاندر زلف مشکینت نماند

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - تتبع امیر خسرو در طور خواجه حافظ

 

کی به چشم آرم لباس و مسند شاهانه را

من که خواهم دلق فقر و گوشه میخانه را

طایر فرخنده عیش است رام نقل و می

از پی صیدی چنین میریزم آب و دانه را

بهر ما دریا کشان باید که سازد می فروش

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را

محتسب تا چند در شور آورد می خانه را؟

هر کجا شبها ز سوز خویش گفتم شمه ای

شمع را بگداختم، آتش زدم پروانه را

قصه پنهان ما افسانه شد، این هم خوشست

[...]

هلالی جغتایی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

چشم مستی باز رهزن شد دل دیوانه را

کز نگاهی آشناه زد راه صد بیگانه را

زین گمان کز غیر ناگه پیشتر بیخود شوم

خون شود دل در برم، چون پر دهی پیمانه را

چشم او کز اول آویزد به مردم، از فریب

[...]

میلی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را

سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را

خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است

قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

[...]

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

گرد سر میگردم امشب شمع این کاشانه را

تا بیاموزم طریق سوختن پروانه را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را

سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

گرد سر میگردم امشب شمع این کاشانه را

تا بیاموزم طریق سوختن پروانه را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را

سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را

شیخ بهایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

از پی آشوب ما، در زلف دارد شانه را

شورش زنجیر در شور آورد دیوانه را

حسن بنیاد محبت بر پریشانی نهاد

تا نشورد خاک را دهقان نریزد دانه را

حور و جنت جلوه بر زاهد دهد در راه دوست

[...]

نظیری نیشابوری
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶

 

دوش گم کردم ز بیهوشی ره کاشانه را

یافتم باز از نوای جغد این ویرانه را

من که در دام آمدم، نه از فریب دانه بود

غیرتم نگذاشت در دام تو بینم دانه را

دل در آن کو باز یاد سینهٔ من می‌کند

[...]

کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

بهر قتلم یک نفس بس نرگس جانانه را

شعله ای کافی بود بال و پر پروانه را

خون تراوش می کند از چاک های سینه ام

طفل اشکم باز گم کرد است راه خانه را

مردم چشمم کنند از دل به سوی دیده اشک

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

احتراز از عشق کی باشد دل دیوانه را؟

شعله، از مستی بود مهتاب، این پروانه را

دل چو دارد مایه ای از عشق، یک داغش بس است

گرم سازد فصل تابستان چراغی خانه را

ناله ی دل در سر زلف سیاهش دور نیست

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - در باب منع بواب که اجازهٔ آمدن نداد

 

صاحبا! مقصود صاحب دولتان از پرده دار

غیر ازین نبود که او مانع شود بیگانه را

من که چون دود سپندم خانه زاد بزم تو

نیست لایق تا به من هم خواند این افسانه را

منع کن او را ز مانع گشتن من، زان که نیست

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۲۲۹

 

از خرابی، چون نگه دارم دلِ دیوانه را؟

سیل، یک مهمانِ ناخوانده‌ست، این ویرانه را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱

 

نیست در طالع قدوم میهمان این خانه را

سیل بردارد مگر از خاک، این ویرانه را

دست و پا گم کردم از نظاره آن چشم مست

من که بر سر می کشیدم این نفس میخانه را

این که کردم خرده جان صرف این بی حاصلان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲

 

می کند عشق گران تمکین، سبک جانانه را

شمع می گردد در اینجا گرد سر پروانه را

کعبه را ده روز در سالی بود هنگامه گرم

موسم خاصی نباشد زایر بتخانه را

عشق عالمسوز دل را از زمین گیری رهاند

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode