گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح ابوالحسن علی بن فضل بن احمد معروف به حجاج

 

دشت گویی گستریده حله دیباستی

کوه گویی توده بیجاده و میناستی

کشتزار از سبزه گویی آسمانستی درست

وآسمان ساده را گویی کنون صحراستی

ارغوان لعل گویی دو لب معشوق ماست

[...]

فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۱

 

این چه خیمه است این که گوئی پر گهر دریاستی

یا هزاران شمع در پنگان از میناستی

باغ اگر بر چرخ بودی لاله بودی مشتری

چرخ اگر در باغ بودی گلبنش جوزاستی

از گل سوری ندانستی کسی عیوق را

[...]

ناصرخسرو
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۴۲

 

آن بت مجلس فروز امروز اگر با ماستی

مجلس ما خُرّمَستی کار ما زیباستی

خفته و مست است و پنداری که از ما فارغ است

عیش ما خوش نیست بی او کاشکی با ماستی

گرچه می خوردست و از مستی به خواب اندر شدست

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

بامدادان راست‌ گو تا رخ‌ کرا آراستی

وز خمار و خواب دوشینه کجا برخاستی

گر نه آشوب مرا برخاستی از خواب خوش

زلف جان آشوب پس بر گل چرا پیراستی

من ز یزدان دوش دیدارت به‌ حاجت خواستم

[...]

امیر معزی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل دوم

 

خسروا بشنو فزونی از چون من کام کاستی

راستی بتوان شنود آخر هم از ناراستی

شرم دار آخر مجو زین بیشتر ازار خلق

از برای بیوفایی تاکسی کم کاستی

زشت باشد بهر دنیا موری آزردن ولیک

[...]

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۲۶

 

خسروا بشنو فزونی از چو من کم کاستی

راستی بتوان شنود آخر هم از ناراستی

کی روا دارد خرد آزار حق جستن شها

از برای بیوفایی باطلی کم کاستی

سر بسر دنیا نیرزد موری آزردن از آنک

[...]

نجم‌الدین رازی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۴

 

در فنای محض افشانند مردان آستی

دامن خود برفشاند از دروغ و راستی

مرد مطلق دست خود را کی بیالاید به جان

آخر ای جان قلندر از چه پهلو خاستی

سالکی جان مجرد بر قلندر عرضه داد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۱

 

هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستی

در دل هر خار غم گلزار جان افزاستی

گر نه جوشاجوش غیرت کف برون انداختی

نقش بند جان آتش رنگ او با ماستی

ور نبودی پرده دار برق سوزان ماه را

[...]

مولانا
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی

صورتم بر زیب کرمنا کجا آراستی

گرنه از معشوق بودی عشق ورزی از نخست

در میانه نام عاشق ازکجا پیداستی

گرنه حسن بیحدش کردی تقاضای ظهور

[...]

اسیری لاهیجی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴

 

دامنم دریای خون زین چشم خون پالاستی

هرکه چشمش ابر باشد دامنش دریاستی

ابر می گویند برمی خیزد از دریا و بس

در غمت ما را ز ابر دیده دریاخاستی

در سفال چرخ بینند اشک گلگون مرا

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲ - در توحید باری تعالی

 

غیر، نفی غیرت یکتای بی همتاستی

نقش لا در چشم وحدت بین من الاستی

فرقهٔ اشراقیان و زمرهٔ مشائیان

غوطه در حیرت زدند، این چشمه حیرت زاستی

غوص این دریا دمی در خود فرو رفتن بود

[...]

حزین لاهیجی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

در بلورین خانه عکس طلعت داراستی

یا که آن نور حق استی آن دل داناستی

روی شاه است اینکه عکس افکنده بر کاخ بلور

یا سپهر است این و آن مهر جهان آراستی

سد هزاران عکس بینی چون نظر پوشی ز اصل

[...]

نشاط اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه

 

آنچه من بینم اگر خلق جهان دیدی یقین

روز و شب همچون فلک سرگشته وجویاستی

زاهد امروز ار بدیدی چشم پرآشوب دوست

کی در آن پژمردگی وعدهٔ فرداستی

هرکه او مجروح تیر غمزهٔ جانان نشد

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ

 

در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیاستی

هر یکی در ذات خود یکتای بی همتاستی

جنبش دریا اگرچه موج خوانندش ولی

در حقیقت موج دریا عین آن دریاستی

فی المثل یک دایره این شکل عالم فرض کن

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۴ - در نسبت ممکن و واجب و هژبر سالب علی بن ابی‌طالب علیه السلام گوید

 

حمد بیحد را سزد ذاتی‌که بی همتاستی

واحد و یکتاستی هم خالق اشیاستی

صانعی‌کاین نه فلک با ثابت و سیارگان

بی‌طناب و بی‌ستون از قدرتش برپاستی

منقطع‌گردد اگر فیضش دمی ازکاینات

[...]

قاآنی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

لیک گم کردند مردم راه عدل و راستی

تا به ملک از «‌بیوراسب‌» آمد بسی ناشاستی

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - مولودیه در مدح شهاب الثاقب حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

 

مجلس ما را چه جای ساغر و صهباستی

کامشب از خمخانه حق جان قدح پیماستی

هرچه بینی هرکه بینی مست بینی کاین سرور

در همه تنهاستی نی در من تنهاستی

جسم مست و روح مست و خاک مست افلاک مست

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در تهنیت عید مولود حضرت اباعبدالله (ع)

 

خوش هوای فرودین امسال روح افزاستی

دل گشا و گیتی افروز و جهان آراستی

عید خوش فر جوانی داده بر دهر کهن

کانبساطی تازه در هر پیر و هر برناستی

مرحبا بر مقدم نوروز کز ره چون رسد

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

صاحب علم و عمل را رتبهٔ والاستی

قامت او در خور تشریف کرمناستی

هر که را علم و عمل حاصل نشد از قول حق

معنی بل هم اضل در حق او برجاستی

فخر در علم و ادب باشد نه در اصل و نسب

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode