گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست

که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست

مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ

رشته‌ای برپای این گنجشک نوپرواز نیست

ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست

گلشنم نزدیک اما رخصت پرواز نیست

در قفس گر ماند بلبل باغ عیشت تازه باد

رونق گلزار از مرغ نواپرداز نیست

دهشتم در سنگلاخ هجر فرماید درنگ

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۷

 

فکر جانسوز مرا یک نقطه بی انداز نیست

یک سپند بزم من بی شعله آواز نیست

در سر کویی که من بر اطلس خون می تپم

خضر اگر آید، در فیض شهادت باز نیست

ذره و خورشید گلبانگ اناالحق می زنند

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست

گرمیی با بزم ما بی شعلهٔ آواز نیست

رنگم از حیرانی دیدار برجا مانده است

طائر تصویر را بال و پر پرواز نیست

اینقدر صوت مغنی چون زند ناخن به دل

[...]

جویای تبریزی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۶ - بر غزل بیدل

 

کار قانون محبت آنقدر بی‌ساز نیست

هیچ آهنگی درین محفل به از آواز نیست

لیک غیر از خاموشی کس محرم این راز نیست

در تماشایت همین مژگان تحیرساز نیست

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode