گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۰

 

هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری کنم

تا به وقت صبح از مژگان گهرباری کنم

گاه از تف دهان دامن بسوزم زهد را

گه ز دود سینه سقف آسمان تاری کنم

تیر مژگانش به جانم تا رسید از نوک آه

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱۴

 

جسم خاکی را زغفلت چند معماری کنم

چند اوقات گرامی صرف گلکاری کنم

قامت خم گشته را نتوان به حکمت راست کرد

چند این دیوار مایل را نگهداری کنم

شد زپیری ناتوان هر عضوی از اعضای من

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۱۰ - گلکار

 

با مه گلکار خود گفتم تو را یاری کنم

هر کجا ویرانه داری تو گل کاری کنم

سیدای نسفی
 

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » حلقهٔ موج

 

گه شکایت از گلی گه شکوه از خاری کنم

من نه آن رندم که غیر از عاشقی کاری کنم

هر زمان بی‌روی ماهی همدم آهی شوم

هر نفس با یاد یاری نالهٔ زاری کنم

حلقه‌های موج بینم نقش گیسویی کشم

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode