گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۳

 

گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذرد

هر چه می خواهی بکن، ای یار، بر من بگذرد

گفتی، ار من بگذرم زین سو بود بر تو بستم

این ستم، ای کاشکی هر بار بر من بگذرد

صبحدم مست شراب شوق بیرون اوفتم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode